دیشب رو سخت گذروندم و تا صبح کابوس دیدم توی آسانسور گیر افتاده بودم و از طبقه ۱۲۵ به طبقه ۱ می رفتم. اون فشار رو روی مغزم هنوز حس می کنم ترسیده بودم خو دم رو دیدم گوشه آسانسور نشسته بودم و چمباتمه زده بودم و با دستهام گوش هام رو گرفته بودم بعد بلند شدم دکمه نزدیکترین طبقه رو زدم که متوقف بشه اما عدد از ۱۲۰ رفت رو ۱۲۰۰. هرچقدر زدم بدتر شد. ۱۲۰۰۰ ۱۲۰۰۰۰۰ اما بعد از کمی شکنجه متوقف شد و در باز شد و من رفتم که از در بیرون برم اما در بسته شد.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایه روشن beroozresan کیمیاگر چشمه جاری تک اموزش معاونت پرورشی و اجرایی دبستان کلینیک اورتوپدی فنی فروش پکیج بوتان ایران رادیاتور در شیراز - فلاح زاده آشپزی